افشین صالحی , شعر کوچکـ
بیا برایِ هم کمی شعر بخوانیم من برایِ تو بخوانم وُ . . . تو برایِ او
پنجشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۹۰
دست خودم نیست
بیدارنمی شود,
خیالِ
رویایَ ت
در من.
سهشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۹۰
درد می کند سفر
بالا می رود
از کول و کوله ام,
تنهایی
.
.
.
درد می کند سفـر
افشین صالحی
یکشنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۹۰
واژه های هیز
هیز می شود ,
واژه
وقتی به چشمهایِ تو می رسد.
افشین صالحی
یکشنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۹۰
آزادی
اگر ببینمت
یک کار بیشتر نمی کنم:
.
.
.
نگاه ات.
افشین صالحی
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)